تعلیم و تربیت در روم باستان
یکی از تمدن های باستانی که در توسعه و شکفتگی تمدن و فرهنگ باختر زمین اثر فراوان داشت تمدن روم است. ابتکارها و آثاری که مردم روم در زمینه های مختلف عقلی و فکری خود به جا نهادند، عامل مؤثر در ساختمان فکری و
نویسنده: دکتر علی محمّد الماسی
یکی از تمدن های باستانی که در توسعه و شکفتگی تمدن و فرهنگ باختر زمین اثر فراوان داشت تمدن روم است. ابتکارها و آثاری که مردم روم در زمینه های مختلف عقلی و فکری خود به جا نهادند، عامل مؤثر در ساختمان فکری و اجتماعی جهان کنونی است. یونانیان در کوششی که برای توضیح و تعیین مقاصد و آرمان های زندگی به عمل آوردند به زبان شناسی و اعتلای اجتماعی و شخصیت اخلاقی و آزادی سیاسی و به طور کلی به فرهنگ و تمدن معنوی توجه می کردند، در صورتی که رومیان در تلاش تهیه ی وسایل و لوازم سازمان و نهادها بودند. مردم روم در زمینه های اداری، حقوقی، قوانین معماری، و دیگر کارهای عملی و هنر و نشر تمدن و فرهنگ بسیار موفق بودند.
نشر تمدن به معنی کلی خود تعلیم و تربیت است. کشور روم، به واسطه ی زبان لاتین، مدارس رومی، امپراتوری روم و کلیسای کاتولیک، موجب حفظ و انتقال بخش عظیمی از فرهنگ و تمدن خود و یونان به سرزمین باختر شد. بر خلاف یونانیان که مردمی کنجکاو و ناآرام بودند، رومیان چندان رغبتی به هنر و علوم محض از خود نشان نمی دادند. پژوهش های علمی و تفکرات فلسفی نزد رومیان مقام والا نداشت. آنچه مردم روم را به خود جلب می کرد کارهای عملی زندگی بود. رومیان میل فراوان به کار و عمل از خود بروز می دادند و در تشکیلات نظامی و سیاسی و همچنین در کارهای دشوار مهندسی و معماری و سایر علوم عملی استعداد شگرفی از خود نشان دادند. در فلسفه و شعر و تاریخ و فن سخنوری وابستگی رومیان به یونان باستان کاملاً مشهود است. سیسرون(1) خطیب شهیر رومی سالیانی از عمر خود را صرف ترجمه ی افکار افلاطون و دیگر معلمان اخلاق یونان باستان کرد.(2)
تا سال 300 پیش از میلاد، در روم آموزشگاه وجود نداشت. کودکان اوصاف و خصایلی را که لازم بود، چون قناعت و احتیاط و دلاوری و جدیت و وظیفه شناسی و پافشاری و ثبات، از طریق پند و سرمشق در خانه و کشت زار و صحرا و اردو فرا می گرفتند. خواندن و نوشتن و حساب کردن را پدر به پسر می آموخت و حکایات بزرگان را نقل می کرد و سرودهای جنگی به او تعلیم می داد. از 450 قبل از میلاد به این طرف هر کودک مجبور بود قوانین الواح دوازده گانه را یاد بگیرد و معنی آن را بفهمد. وقتی کودک بزرگ می شد به همراهی پدر به میدان می رفت و به سخنان مردم گوش می داد. در آن وقت که امتیاز میان طبقات موجود بود، کودکان اعیان نسبت به کودکان فقیر مطالب بیشتری می آموختند. منظور از تعلیم و تربیت آن بود که کودک تندرست و نیرومند باشد، خدایان و بنگاه های دولتی را تکریم کند، از اولیای خود فرمان ببرد و قوانین را به حد اعلی گرامی بشمارد.
هم بچه پا و هم آموزگار معمولاً یونانی و غلام یا سابقاً غلام بودند. در دوازده یا سیزده سالگی شاگرد زرنگ، دختر یا پسر، از مدرسه ی ابتدائی تصدیق می گرفت و به دبیرستان یا مدرسه ی صرف و نحو داخل می شد. معلم مانند معلمین امروز بر کرسی مرتفع می نشست و قوانین الواح دوازده گانه را بیان و منتشر می کرد. شاگردان مقابل استاد روی نیمکت می نشستند و تقریرات وی را می نوشتند و نظم و ترتیب بسیار شدید و سخت بود. غالباً معلم محصلین را چوب می زد. از آن جا که دبیران غالباً یونانیان آزاد شده بودند، طبعاً نسبت به ادبیات و تاریخ یونان تأکید می کردند. در واقع در روم تا دیرزمانی تعلیم و تربیت، ابتدایی و مختصر بود که در قرن دوم قبل از میلاد در نتیجه ی نفوذ و تأثیر یونانیان تکمیل شد. در آن زمان در روم نیز مانند آتن و سایر شهرهای بزرگ یونان، مدارس برای آموختن فن فصاحت و بلاغت تأسیس شد و در این مدارس جوانان مشق نطق می کردند و بدین گونه بود که فرهنگ رومی صبغه ی یونانی گرفت تا وقتی که در اواخر قرن دوم تقریباً تمامی تعالیم عالی به یونانی داده می شد. آنچه در روم آن زمان معادل تحصیلات دانشکده و دانشگاه زمان ما بود در مدارس و مکاتب استادان معانی بیان تدریس می شد. امپراتوری از پرتو استادان معانی بیان، که در دیوان ها دفاع از موکلان خود را به عهده داشتند، یا برایشان لایحه تنظیم می کردند یا در مجالس عمومی به تدریس می پرداختند، یا هنر خود را به شاگردان می آموختند، یا هر چهار کار را یک باره انجام می دادند، می درخشید. بسیاری از آن ها شهر به شهر می گشتند، درباره ی ادبیات یا فلسفه یا سیاست سخنرانی می کردند، و عملاً نشان می دادند که در هر موضوع چگونه باید با مهارت خطیبانه اقدام کرد. چنین کسانی ممکن بود مکتبی بگشایند، دستیارانی به کار گیرند و عده ی زیادی دانشجو گرد خود جمع آورند. شاگردان از شانزده سالگی به این مکاتب وارد می شدند و تا مبلغ معینی حق التحصیل یک رشته را می پرداختند. رشته های عمده عبارت بودند از: خطابه، هندسه، نجوم، و فلسفه - و رشته ی اخیر شامل موضوعات بسیاری بود که هر کدام از آن ها اکنون علم خوانده می شود. به طور کلی می توان گفت که مدارس، به دانشجوی جدی و ساعی، آن روشن بینی و سرعت تفکر را عرضه می داشتند که موجب امتیاز حرفه ی قضا در تمامی ادوار شد و آن قدرت فصاحت فاقد اصول اخلاقی را عرضه داشتند که خطیبان روم را ممتاز ساخت. ظاهراً در این مکاتب هیچ گونه گواهی نامه ای اعطا نمی شد. دانشجو می توانست مادام که مایل است بماند و هر چند رشته را که می خواهد بخواند. زنان نیز به این مکاتب می رفتند و برخی از ایشان پس از ازدواج، می رفتند. آن هایی که طالب تحصیل بیشتر بودند دنبال فلسفه به آتن - سرچشمه ی آن - دنبال طب به اسکندریه، و دنبال ظریف کاری های معانی و بیان به رودس می رفتند. تا زمان و سپاسیان(3)، مکاتب معانی و بیان چندان زیاد و متنفذ شده بود که امپراتور زیرک چنان صلاح دید که مکاتب مهم تر واقع در پایتخت را با پرداخت مواجب دولتی به استادان عمده تحت کنترل دولت قرار دهد - حداکثر مواجب استادان سالی 100،000 سیسترس (حدود 10،000 دلار) بود. تا وقتی که هادریانوس(4) به امپراتوری رسید، پرداخت مخارج مدارس متوسطه از طرف دولت در بسیاری از شهرهای امپراطوری رواج یافته و برای معلمان بازنشسته، حقوق بازنشستگی در نظر گرفته شده بود و همچنین استادان طراز اول هر شهر از مالیات و سایر عوارض شهری معاف شده بودند. در ضمن اینکه خرافات رو به افزایش می رفت و اصول اخلاقی انحطاط می پذیرفت و ادبیات فاسد می شد، تحصیلات به حد اعلای خود رسید.(5)
رومیان قدیم کوشش فراوان داشتند تا فرزندانشان در خانه یا در مدرسه به کسب فضیلت و کمال اخلاقی و اجتماعی نایل آیند. فضایلی از قبیل پاک دامنی و تقدس و درستکاری و راست گویی و عشق به میهن و ایمان به عدالت، کانون اصلی سازمان تعلیم و تربیت روم قدیم بود که وظیفه ای مهم به عهده داشت. تعلیم و تربیت در آغاز کار در روم بیشتر برای پسران بود و مقصود از آموزش و پرورش پسران تربیت پدران و سربازان و شهروندانی لایق و بافضیلت بود. منظور از تربیت این بود که آدمی قوی و سالم بار آید و خدایان و نهادهای حکومتی را گرامی دارد و از قوانین مملکتی و دستورهای والدین پیروی و به خانواده و نیاکان خود مباهات کند، در جنگ شجاع و کارآمد باشد و در امور کشاورزی و یا سوداگری تسلط یابد. تأمین مقاصد مذکور بر عهده ی پدر بود و به همین سبب پدر مقامی ارجمند داشت.(6)
1- کشورهای مغرب و تمام حوزه ی مدیترانه را در زیر لوای واحد درآورد و موجب یکی شدن زبان و آداب و رسوم و سنن و سوابق و پول رایج و قانون شد و این مسئله عامل بسیار مهمی در تسهیل انتشار دین مسیح و حفظ دنیای غرب هنگام هجوم قبایل وحشی شد. مثلاً اگر به تعداد کشورهایی که اکنون در محل امپراتوری روم موجود است، در آن زمان مملکت مستقل وجود داشت، دین مسیح شاید تا امروز در تمام آن منتشر نمی شد، در صورتی که ایمان آوردن شخص امپراتور روم برای نشر دین مذکور در تمام امپراتوری تقریباً کفایت کرد.
2- خدمت مهم دیگر تدوین مجموعه ای از قوانین است. قوانینی که در روم وجود داشت به واسطه ی تصمیمات دادگاه ها و مقررات، به تدریج توسعه یافت و چون فهرست نداشت، پیدا کردن قانون معین دشوار شد، تا این که به فرمان تئودور دوم (438) و ژوستینین (538) مجموعه ای درآوردند که تا امروز باقی است. ژرمن ها که بر روم تاخت و تاز کردند، قوانین مذکور را پذیرفتند و مجموعه ی آن در قرون وسطی کتاب درسی دانشکده های حقوق شد. سپس در دانشگاه های قرن دوازدهم و سیزدهم هم معمول و متداول شد. در قرون وسطی اساس حقوق کلیسا بر همین مجموعه قوانین بود و امروز پایه ی حقوق عده ای از کشورهای متمدن بر آن استوار است.
ممالک لاتین مانند اسپانیا، فرانسه، و ایتالیا، حقوق شان را از قانون روم گرفتند. به واسطه ی تصرف قسمتی از امریکا توسط فرانسوی ها و اسپانیولی ها در 1824، مجموعه ی قوانین به نام مجموعه ی قوانین لوئیزیان تنظیم، که از حقوق روم اخذ شده است. مهاجرین اسپانیولی و پرتغالی به نوبه ی خود، پس از تصرف امریکای مرکزی و جنوبی، قوانین روم را در آن جا معمول داشتند. سرانجام در ایران، که بخشی از تمدن جدید خود را از فرانسه اقتباس کرده است، از حقوق روم در قوانین پس از مشروطیت استفاده شده است.
3- بسط و توسعه ی زبان لاتین نیز از خدمات روم است. الفاظ و واژه ها، حتی جمله های لاتین در بیشتر زبان های اروپایی مثل فرانسه و انگلیسی و آلمانی و اسپانیولی و پرتغالی و ایتالیایی و زبان تمام امریکای مرکزی و جنوبی فراوان است و در تمام قرون وسطی و آغاز عصر جدید، زبان مذکور، زبان علمی مغرب زمین بوده و اصطلاحات علمی نیز اکثراً از کلمات لاتین مشتق شده است.
4- از دیگر خدمات رومیان، تکمیل الفبایی است که امروز تمام ملل بدان آشنا هستند. مبنای این الفبا توسط یونانی ها از فنیقیه اخذ شده و در جنوب ایتالیا میان آنان معمول بود. رومیان آن را فرا گرفتند و اضافاتی در آن وارد کردند. اکنون الفبای تمام اروپا جز یونان و روسیه، لاتین است.
الفبای تمام امریکای شمالی و مرکزی و جنوبی، الفبای استرالیا، الفبای بخش بزرگی از افریقا، و الفبای ترکیه همان الفبای لاتین است و حدس می زنند که در آینده الفبای عمومی جهان خواهد شد، ولی با وجود الفبای عربی، اردو، فارسی، چینی، و ژاپنی، و فرهنگ غنی آن زبان ها، این احتمال بسیار ضعیف است.
5- طرز فرمانروایی و اداره کردن کشور و هر شهری را در کار خود مختار کردن، و حدود اختیاراتی برای آن ها معین کردن که در تمام شهرها از طرف روم معمول بود، چون میراث به کشورهای مغرب زمین رسید و اکنون در بیشتر آن ها مانند انگلستان و امریکا، معمول و متداول است.(7)
به طور کلی می توان نتیجه گیری کرد که تفاوت هایی به شرح زیر میان یونانیان و رومیان وجود داشته است: یونانیان مردمی فکور و هنرمند و آرمان پرست بودند و در اقتدار و سلطه ی اداره و مدیریت و پرداختن به کارهای عظیم زندگی وقوف لازم را نداشتند. در عوض در زمینه ی ادبیات و فلسفه و هنر به تمدن جهان، بزرگ ترین خدمت را کردند. در صورتی که رومیان از طریق قانون و استقرار نظم و حکومت در پیشرفت تمدن غرب سهمی عظیم به دست آورند، این ها به لشکر کشی و کشورگشایی علاقه ی فراوانی داشتند، به طوری که در مدت چند قرن کلیه ی مناطق اروپا، خاور نزدیک، شمال افریقا، و یونان را تحت تصرف یا نفوذ خود قرار دادند.
لازم به تذکر است که آنچه سبب شد که افکار یونانی و رومی به خوبی درک و به جهان غرب و شرق ارایه شود، زحمات و کوشش های مسلمانان بود که به جهت ارتباط دانشمندان ایرانی که خود علوم و فنون چین و هند و یونان باستان را آموخته بودند، توانستند در قرون بعد، فلسفه ی یونان و علم شرق را به خوبی شکوفا کنند و در اثر ترجمه ی کتب از عربی به لاتین که زبان علمی آن زمان اروپا بود، کلیه ی علوم شرق و اسلام و یونان را در اختیار دانشمندان غرب قرار دهند، به طوری که در ریاضیات، اعدادی که به کار می روند «اعداد عرب» نامیده می شود زیرا غربیان قبل از آن اعدادی به این شکل نداشتند. توجه به این نکته لازم است که اعراب و مخصوصاً عدد صفر را از هندیان گرفته و آن ها را کامل کرده بودند.
نام اکثر علوم از جمله شیمی که از کلمه ی الکمی یا الکیمیا و جبر و الجبرا که از کلمه ی الجبر و لگاریتم که از کلمه ی الگوریتمی یا الگوریسمی گرفته شده و به معنی الخوارزمی صاحب کتاب الحساب است و بسیاری دیگر نشانگر این است که در آن زمان، غربی ها با علوم و فنون و تفکرات علمی بیگانه بودند و تنها دانشمندان زمان هم که روحانیون کلیسای مسیحیت بودند، نه تنها مروج علوم جدید نبودند، بلکه نمی گذاشتند دیگران هم علوم و فنون سودمند را ترویج دهند و علومی را که به وسیله ی مسلمانان به اروپا آورده می شد هنر سیاه می گفتند. و آن ها را از علوم شیطانی به شمار می آوردند.(8) جان برنال می گوید: مسلمانان تعلیم یونانیان را بار دیگر زنده کردند و البته تغییرات بسیاری نیز بر آن افزودند. در واقع آنان با دانش یونان همان کردند که خود یونانیان با دانش شرقیان باستان کرده بودند.(9) از این گفتار و اعترافات فراوان دیگری که در فصول بعد از دانشمندان غربی شاهد آورده خواهد شد به اصل عدم تعصب مسلمانان در باب یافتن علم از هر کجا که بوده می رسیم، زیرا در راه کسب دانش حد و مرزی را نمی شناختند.
وقتی حضرت مسیح در بیت المقدس ظهور کرد، آنجا جزیی از امپراتوری روم به حساب می آمد و مسیحیان معتقدند کسانی که به تحریک روحانیون یهود، آن حضرت را به جرم حق طلبی و ظلم ستیزی، مصلوب کردند سربازان حاکم رومی فلسطین بودند. با وجود این، تعلیمات او در سراسر امپراتوری روم منتشر شد. مدت سه قرن مسیحیان برای ترویج آیین خود با مشکلات فراوانی روبرو بودند، زیرا مایل به حضور در معابد رومی نبودند. رومیان و یونانیان همه عقیده به پرستش خدایان گوناگون داشتند که از نظر مسیحیان کفر محسوب می شد، ولی در اوایل قرن چهارم میلادی کنستانتین امپراتور روم، مسیحیت را مذهب رسمی امپراتوری روم اعلام کرد(10). اصولی که در مسیحیت تعلیم داده می شد ابتدا همگی مربوط به مسالمت و مدارا و برادری و برابری و صدای درون و خیر و فلاح و تواضع و دیگر فضایل اخلاقی بود، اما کلیسای مسیحیت، به تدریج برنامه ی آموزشی خود را از طریق تمدن روم اخذ کرد و شکل ها و قالب های حکومت روم، سرمشق دیانت مسیح واقع شد. بنابراین، مسیحیت اولین گام ها را در راه التقاط و انحراف برداشت و در قالب تشکیلات رومیان قرار گرفت.
لازم به تذکر است که از نظر قرآن کریم و نص صریح آن در آیه 156 سوره نسا «حضرت عیسی را نکشتند و بدار هم نزدند بلکه امر بر آنها مشتبه شد و همانا آنان درباره او عقاید مختلفی را اظهار داشتند و از روی شک و تردید سخنی گفتند و عالم بر آن نبودند جز آنکه از پی گمان خود می رفتند و بطور یقین مسیح را نکشتند بلکه خدا او را به سوی خود بالا برد...»
نشر تمدن به معنی کلی خود تعلیم و تربیت است. کشور روم، به واسطه ی زبان لاتین، مدارس رومی، امپراتوری روم و کلیسای کاتولیک، موجب حفظ و انتقال بخش عظیمی از فرهنگ و تمدن خود و یونان به سرزمین باختر شد. بر خلاف یونانیان که مردمی کنجکاو و ناآرام بودند، رومیان چندان رغبتی به هنر و علوم محض از خود نشان نمی دادند. پژوهش های علمی و تفکرات فلسفی نزد رومیان مقام والا نداشت. آنچه مردم روم را به خود جلب می کرد کارهای عملی زندگی بود. رومیان میل فراوان به کار و عمل از خود بروز می دادند و در تشکیلات نظامی و سیاسی و همچنین در کارهای دشوار مهندسی و معماری و سایر علوم عملی استعداد شگرفی از خود نشان دادند. در فلسفه و شعر و تاریخ و فن سخنوری وابستگی رومیان به یونان باستان کاملاً مشهود است. سیسرون(1) خطیب شهیر رومی سالیانی از عمر خود را صرف ترجمه ی افکار افلاطون و دیگر معلمان اخلاق یونان باستان کرد.(2)
تا سال 300 پیش از میلاد، در روم آموزشگاه وجود نداشت. کودکان اوصاف و خصایلی را که لازم بود، چون قناعت و احتیاط و دلاوری و جدیت و وظیفه شناسی و پافشاری و ثبات، از طریق پند و سرمشق در خانه و کشت زار و صحرا و اردو فرا می گرفتند. خواندن و نوشتن و حساب کردن را پدر به پسر می آموخت و حکایات بزرگان را نقل می کرد و سرودهای جنگی به او تعلیم می داد. از 450 قبل از میلاد به این طرف هر کودک مجبور بود قوانین الواح دوازده گانه را یاد بگیرد و معنی آن را بفهمد. وقتی کودک بزرگ می شد به همراهی پدر به میدان می رفت و به سخنان مردم گوش می داد. در آن وقت که امتیاز میان طبقات موجود بود، کودکان اعیان نسبت به کودکان فقیر مطالب بیشتری می آموختند. منظور از تعلیم و تربیت آن بود که کودک تندرست و نیرومند باشد، خدایان و بنگاه های دولتی را تکریم کند، از اولیای خود فرمان ببرد و قوانین را به حد اعلی گرامی بشمارد.
شروع تعلیم و تربیت و خصوصیات آن
از دوران کودکی رومیان چندان خبری در دست نیست، اما از هنر و گورنوشته های رومی چنان برمی آید که کودکان پس از ولادت به نحو خردمندانه ای مورد محبت واقع نمی شدند، بلکه والدین، ایشان را بیشتر از حد دوست می داشتند. گرفتن دایه در تمامی خانواده هایی که از عهده ی آن برمی آمدند قاعده ی کلی بود. تعلیم و تربیت بدوی را دایه ای می داد که معمولاً یونانی بود. تحصیلات ابتدایی هنوز در دست معلم سرخانه بود و طفل تا هنگام رفتن به مدرسه نزد مادر تربیت می یافت. تربیت اطفال در طبقات متوسط بیشتر جنبه ی عملی داشت. مقصود این بود که سربازی خوب و کارآمد از او به وجود آید، ورزش های بدنی او به حد کمال باشد و بتواند در فروم نطق کند و داخل خدمت دولت شود. در زمان های بسیار قدیم پدر تربیت طفل را متعهد بود. ثروتمندان و خانواده های متمول برای کودکان خود معلمانی استخدام می کردند. معمولاً پسران و دختران طبقات آزاد در هفت سالگی به همراهی لَلِه (بچه پا) به مدرسه ی ابتدایی می رفتند و بازمی گشتند تا مواظب اخلاق و سلامت ایشان باشد. چنین مدارسی در سراسر امپراتوری و حتی در قصبات کوچک هم موجود بود. معلم، خواندن، نوشتن، و حساب می آموخت و گاهی نیز شاگردان را وامی داشت که کلمات حکمت و جملات اخلاقی یا عباراتی چند از قوانین را حفظ کنند و شاگردان با قلم فلزی نوک تیز بر روی لوحه ای چوبین موم اندود می نوشتند. دیوار نوشته های پمپئی دال بر سواد عمومی است و احتمال می رود که تعلیم و تربیت در دنیای مدیترانه در آن هنگام مانند قبل و بعد از آن رواج داشته است.هم بچه پا و هم آموزگار معمولاً یونانی و غلام یا سابقاً غلام بودند. در دوازده یا سیزده سالگی شاگرد زرنگ، دختر یا پسر، از مدرسه ی ابتدائی تصدیق می گرفت و به دبیرستان یا مدرسه ی صرف و نحو داخل می شد. معلم مانند معلمین امروز بر کرسی مرتفع می نشست و قوانین الواح دوازده گانه را بیان و منتشر می کرد. شاگردان مقابل استاد روی نیمکت می نشستند و تقریرات وی را می نوشتند و نظم و ترتیب بسیار شدید و سخت بود. غالباً معلم محصلین را چوب می زد. از آن جا که دبیران غالباً یونانیان آزاد شده بودند، طبعاً نسبت به ادبیات و تاریخ یونان تأکید می کردند. در واقع در روم تا دیرزمانی تعلیم و تربیت، ابتدایی و مختصر بود که در قرن دوم قبل از میلاد در نتیجه ی نفوذ و تأثیر یونانیان تکمیل شد. در آن زمان در روم نیز مانند آتن و سایر شهرهای بزرگ یونان، مدارس برای آموختن فن فصاحت و بلاغت تأسیس شد و در این مدارس جوانان مشق نطق می کردند و بدین گونه بود که فرهنگ رومی صبغه ی یونانی گرفت تا وقتی که در اواخر قرن دوم تقریباً تمامی تعالیم عالی به یونانی داده می شد. آنچه در روم آن زمان معادل تحصیلات دانشکده و دانشگاه زمان ما بود در مدارس و مکاتب استادان معانی بیان تدریس می شد. امپراتوری از پرتو استادان معانی بیان، که در دیوان ها دفاع از موکلان خود را به عهده داشتند، یا برایشان لایحه تنظیم می کردند یا در مجالس عمومی به تدریس می پرداختند، یا هنر خود را به شاگردان می آموختند، یا هر چهار کار را یک باره انجام می دادند، می درخشید. بسیاری از آن ها شهر به شهر می گشتند، درباره ی ادبیات یا فلسفه یا سیاست سخنرانی می کردند، و عملاً نشان می دادند که در هر موضوع چگونه باید با مهارت خطیبانه اقدام کرد. چنین کسانی ممکن بود مکتبی بگشایند، دستیارانی به کار گیرند و عده ی زیادی دانشجو گرد خود جمع آورند. شاگردان از شانزده سالگی به این مکاتب وارد می شدند و تا مبلغ معینی حق التحصیل یک رشته را می پرداختند. رشته های عمده عبارت بودند از: خطابه، هندسه، نجوم، و فلسفه - و رشته ی اخیر شامل موضوعات بسیاری بود که هر کدام از آن ها اکنون علم خوانده می شود. به طور کلی می توان گفت که مدارس، به دانشجوی جدی و ساعی، آن روشن بینی و سرعت تفکر را عرضه می داشتند که موجب امتیاز حرفه ی قضا در تمامی ادوار شد و آن قدرت فصاحت فاقد اصول اخلاقی را عرضه داشتند که خطیبان روم را ممتاز ساخت. ظاهراً در این مکاتب هیچ گونه گواهی نامه ای اعطا نمی شد. دانشجو می توانست مادام که مایل است بماند و هر چند رشته را که می خواهد بخواند. زنان نیز به این مکاتب می رفتند و برخی از ایشان پس از ازدواج، می رفتند. آن هایی که طالب تحصیل بیشتر بودند دنبال فلسفه به آتن - سرچشمه ی آن - دنبال طب به اسکندریه، و دنبال ظریف کاری های معانی و بیان به رودس می رفتند. تا زمان و سپاسیان(3)، مکاتب معانی و بیان چندان زیاد و متنفذ شده بود که امپراتور زیرک چنان صلاح دید که مکاتب مهم تر واقع در پایتخت را با پرداخت مواجب دولتی به استادان عمده تحت کنترل دولت قرار دهد - حداکثر مواجب استادان سالی 100،000 سیسترس (حدود 10،000 دلار) بود. تا وقتی که هادریانوس(4) به امپراتوری رسید، پرداخت مخارج مدارس متوسطه از طرف دولت در بسیاری از شهرهای امپراطوری رواج یافته و برای معلمان بازنشسته، حقوق بازنشستگی در نظر گرفته شده بود و همچنین استادان طراز اول هر شهر از مالیات و سایر عوارض شهری معاف شده بودند. در ضمن اینکه خرافات رو به افزایش می رفت و اصول اخلاقی انحطاط می پذیرفت و ادبیات فاسد می شد، تحصیلات به حد اعلای خود رسید.(5)
هدف تعلیم و تربیت در روم باستان
همان طور که گفته شد تعلیم و تربیت در روم قدیم نیز جنبه ی عملی داشت و مانند بسیاری از تمدن های ابتدایی این وظیفه بر عهده ی خانواده واگذار شده بود و هدف از تعلیم و تربیت هم، پرورش فرمان برداری و پیروی از قانون و عرف و عادت روز و حفظ تعالیم و دستورهای اخلاقی و مذهبی بود.رومیان قدیم کوشش فراوان داشتند تا فرزندانشان در خانه یا در مدرسه به کسب فضیلت و کمال اخلاقی و اجتماعی نایل آیند. فضایلی از قبیل پاک دامنی و تقدس و درستکاری و راست گویی و عشق به میهن و ایمان به عدالت، کانون اصلی سازمان تعلیم و تربیت روم قدیم بود که وظیفه ای مهم به عهده داشت. تعلیم و تربیت در آغاز کار در روم بیشتر برای پسران بود و مقصود از آموزش و پرورش پسران تربیت پدران و سربازان و شهروندانی لایق و بافضیلت بود. منظور از تربیت این بود که آدمی قوی و سالم بار آید و خدایان و نهادهای حکومتی را گرامی دارد و از قوانین مملکتی و دستورهای والدین پیروی و به خانواده و نیاکان خود مباهات کند، در جنگ شجاع و کارآمد باشد و در امور کشاورزی و یا سوداگری تسلط یابد. تأمین مقاصد مذکور بر عهده ی پدر بود و به همین سبب پدر مقامی ارجمند داشت.(6)
خدمات روم باستان
روم خدماتی به عالم تمدن کرده است که در این جا به مهم ترین آن ها اشاره می شود:1- کشورهای مغرب و تمام حوزه ی مدیترانه را در زیر لوای واحد درآورد و موجب یکی شدن زبان و آداب و رسوم و سنن و سوابق و پول رایج و قانون شد و این مسئله عامل بسیار مهمی در تسهیل انتشار دین مسیح و حفظ دنیای غرب هنگام هجوم قبایل وحشی شد. مثلاً اگر به تعداد کشورهایی که اکنون در محل امپراتوری روم موجود است، در آن زمان مملکت مستقل وجود داشت، دین مسیح شاید تا امروز در تمام آن منتشر نمی شد، در صورتی که ایمان آوردن شخص امپراتور روم برای نشر دین مذکور در تمام امپراتوری تقریباً کفایت کرد.
2- خدمت مهم دیگر تدوین مجموعه ای از قوانین است. قوانینی که در روم وجود داشت به واسطه ی تصمیمات دادگاه ها و مقررات، به تدریج توسعه یافت و چون فهرست نداشت، پیدا کردن قانون معین دشوار شد، تا این که به فرمان تئودور دوم (438) و ژوستینین (538) مجموعه ای درآوردند که تا امروز باقی است. ژرمن ها که بر روم تاخت و تاز کردند، قوانین مذکور را پذیرفتند و مجموعه ی آن در قرون وسطی کتاب درسی دانشکده های حقوق شد. سپس در دانشگاه های قرن دوازدهم و سیزدهم هم معمول و متداول شد. در قرون وسطی اساس حقوق کلیسا بر همین مجموعه قوانین بود و امروز پایه ی حقوق عده ای از کشورهای متمدن بر آن استوار است.
ممالک لاتین مانند اسپانیا، فرانسه، و ایتالیا، حقوق شان را از قانون روم گرفتند. به واسطه ی تصرف قسمتی از امریکا توسط فرانسوی ها و اسپانیولی ها در 1824، مجموعه ی قوانین به نام مجموعه ی قوانین لوئیزیان تنظیم، که از حقوق روم اخذ شده است. مهاجرین اسپانیولی و پرتغالی به نوبه ی خود، پس از تصرف امریکای مرکزی و جنوبی، قوانین روم را در آن جا معمول داشتند. سرانجام در ایران، که بخشی از تمدن جدید خود را از فرانسه اقتباس کرده است، از حقوق روم در قوانین پس از مشروطیت استفاده شده است.
3- بسط و توسعه ی زبان لاتین نیز از خدمات روم است. الفاظ و واژه ها، حتی جمله های لاتین در بیشتر زبان های اروپایی مثل فرانسه و انگلیسی و آلمانی و اسپانیولی و پرتغالی و ایتالیایی و زبان تمام امریکای مرکزی و جنوبی فراوان است و در تمام قرون وسطی و آغاز عصر جدید، زبان مذکور، زبان علمی مغرب زمین بوده و اصطلاحات علمی نیز اکثراً از کلمات لاتین مشتق شده است.
4- از دیگر خدمات رومیان، تکمیل الفبایی است که امروز تمام ملل بدان آشنا هستند. مبنای این الفبا توسط یونانی ها از فنیقیه اخذ شده و در جنوب ایتالیا میان آنان معمول بود. رومیان آن را فرا گرفتند و اضافاتی در آن وارد کردند. اکنون الفبای تمام اروپا جز یونان و روسیه، لاتین است.
الفبای تمام امریکای شمالی و مرکزی و جنوبی، الفبای استرالیا، الفبای بخش بزرگی از افریقا، و الفبای ترکیه همان الفبای لاتین است و حدس می زنند که در آینده الفبای عمومی جهان خواهد شد، ولی با وجود الفبای عربی، اردو، فارسی، چینی، و ژاپنی، و فرهنگ غنی آن زبان ها، این احتمال بسیار ضعیف است.
5- طرز فرمانروایی و اداره کردن کشور و هر شهری را در کار خود مختار کردن، و حدود اختیاراتی برای آن ها معین کردن که در تمام شهرها از طرف روم معمول بود، چون میراث به کشورهای مغرب زمین رسید و اکنون در بیشتر آن ها مانند انگلستان و امریکا، معمول و متداول است.(7)
به طور کلی می توان نتیجه گیری کرد که تفاوت هایی به شرح زیر میان یونانیان و رومیان وجود داشته است: یونانیان مردمی فکور و هنرمند و آرمان پرست بودند و در اقتدار و سلطه ی اداره و مدیریت و پرداختن به کارهای عظیم زندگی وقوف لازم را نداشتند. در عوض در زمینه ی ادبیات و فلسفه و هنر به تمدن جهان، بزرگ ترین خدمت را کردند. در صورتی که رومیان از طریق قانون و استقرار نظم و حکومت در پیشرفت تمدن غرب سهمی عظیم به دست آورند، این ها به لشکر کشی و کشورگشایی علاقه ی فراوانی داشتند، به طوری که در مدت چند قرن کلیه ی مناطق اروپا، خاور نزدیک، شمال افریقا، و یونان را تحت تصرف یا نفوذ خود قرار دادند.
لازم به تذکر است که آنچه سبب شد که افکار یونانی و رومی به خوبی درک و به جهان غرب و شرق ارایه شود، زحمات و کوشش های مسلمانان بود که به جهت ارتباط دانشمندان ایرانی که خود علوم و فنون چین و هند و یونان باستان را آموخته بودند، توانستند در قرون بعد، فلسفه ی یونان و علم شرق را به خوبی شکوفا کنند و در اثر ترجمه ی کتب از عربی به لاتین که زبان علمی آن زمان اروپا بود، کلیه ی علوم شرق و اسلام و یونان را در اختیار دانشمندان غرب قرار دهند، به طوری که در ریاضیات، اعدادی که به کار می روند «اعداد عرب» نامیده می شود زیرا غربیان قبل از آن اعدادی به این شکل نداشتند. توجه به این نکته لازم است که اعراب و مخصوصاً عدد صفر را از هندیان گرفته و آن ها را کامل کرده بودند.
نام اکثر علوم از جمله شیمی که از کلمه ی الکمی یا الکیمیا و جبر و الجبرا که از کلمه ی الجبر و لگاریتم که از کلمه ی الگوریتمی یا الگوریسمی گرفته شده و به معنی الخوارزمی صاحب کتاب الحساب است و بسیاری دیگر نشانگر این است که در آن زمان، غربی ها با علوم و فنون و تفکرات علمی بیگانه بودند و تنها دانشمندان زمان هم که روحانیون کلیسای مسیحیت بودند، نه تنها مروج علوم جدید نبودند، بلکه نمی گذاشتند دیگران هم علوم و فنون سودمند را ترویج دهند و علومی را که به وسیله ی مسلمانان به اروپا آورده می شد هنر سیاه می گفتند. و آن ها را از علوم شیطانی به شمار می آوردند.(8) جان برنال می گوید: مسلمانان تعلیم یونانیان را بار دیگر زنده کردند و البته تغییرات بسیاری نیز بر آن افزودند. در واقع آنان با دانش یونان همان کردند که خود یونانیان با دانش شرقیان باستان کرده بودند.(9) از این گفتار و اعترافات فراوان دیگری که در فصول بعد از دانشمندان غربی شاهد آورده خواهد شد به اصل عدم تعصب مسلمانان در باب یافتن علم از هر کجا که بوده می رسیم، زیرا در راه کسب دانش حد و مرزی را نمی شناختند.
وقتی حضرت مسیح در بیت المقدس ظهور کرد، آنجا جزیی از امپراتوری روم به حساب می آمد و مسیحیان معتقدند کسانی که به تحریک روحانیون یهود، آن حضرت را به جرم حق طلبی و ظلم ستیزی، مصلوب کردند سربازان حاکم رومی فلسطین بودند. با وجود این، تعلیمات او در سراسر امپراتوری روم منتشر شد. مدت سه قرن مسیحیان برای ترویج آیین خود با مشکلات فراوانی روبرو بودند، زیرا مایل به حضور در معابد رومی نبودند. رومیان و یونانیان همه عقیده به پرستش خدایان گوناگون داشتند که از نظر مسیحیان کفر محسوب می شد، ولی در اوایل قرن چهارم میلادی کنستانتین امپراتور روم، مسیحیت را مذهب رسمی امپراتوری روم اعلام کرد(10). اصولی که در مسیحیت تعلیم داده می شد ابتدا همگی مربوط به مسالمت و مدارا و برادری و برابری و صدای درون و خیر و فلاح و تواضع و دیگر فضایل اخلاقی بود، اما کلیسای مسیحیت، به تدریج برنامه ی آموزشی خود را از طریق تمدن روم اخذ کرد و شکل ها و قالب های حکومت روم، سرمشق دیانت مسیح واقع شد. بنابراین، مسیحیت اولین گام ها را در راه التقاط و انحراف برداشت و در قالب تشکیلات رومیان قرار گرفت.
لازم به تذکر است که از نظر قرآن کریم و نص صریح آن در آیه 156 سوره نسا «حضرت عیسی را نکشتند و بدار هم نزدند بلکه امر بر آنها مشتبه شد و همانا آنان درباره او عقاید مختلفی را اظهار داشتند و از روی شک و تردید سخنی گفتند و عالم بر آن نبودند جز آنکه از پی گمان خود می رفتند و بطور یقین مسیح را نکشتند بلکه خدا او را به سوی خود بالا برد...»
پی نوشت ها :
1. Cicero
2. تاریخ آموزش و پرورش باختر، ص. 35.
3. Vespasian، امپراتور روم (69 - 79 میلادی).
4. Hadrian، امپراتور روم (117 - 138).
5. دورانت، ویل، تاریخ تمدن، «کتاب تاریخ روم»، ص. 107.
6. تاریخ آموزش و پرورش باختر، ص. 37؛ و صدیق، عیسی، تاریخ فرهنگ اروپا، ص. 27.
7. مأخذ اخیر، صص. 38 - 39.
8. وزارت آموزش و پرورش، سیر تفکر جدید در جهان و اسلام.
9. حکیمی، محمدرضا، دانش مسلمین، ص. 98.
10. صدیق، عیسی، تاریخ فرهنگ اروپا، ص. 44.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}